گروه مایان / شرکت گروه مایان / مایان نت

شرکت پردازشگران عصرنوین مایان / گروه مایان / MAYAN Group

گروه مایان / شرکت گروه مایان / مایان نت

شرکت پردازشگران عصرنوین مایان / گروه مایان / MAYAN Group

گروه مایان / شرکت گروه مایان / مایان نت

گروه مایان ( شرکت پردازشگران عصرنوین مایان) به اختصار مایان نت یا گروه مایان در زمینه ثبت دامنه و میزبانی وب و سرور اختصاصی و مجازی و برنامه نویسی تحت وب و طراحی سایت فعالیت دارد.

09100890046
www.mayannet.com

برگزاری دوره های آموزش هک و امنیت

فیسبوک گروه مایان
اینستاگرام گروه مایان

آیا دسترسی به اینترنت منجر به دموکراسی می‌شود؟

گروه مایان / MAYAN Group | جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۱۸ ب.ظ


در این مطلب نظر سه کارشناس را در مورد نسبت اینترنت و دموکراسی می‌خوانید



مارک حانسون

امروزه به آسانی می توان نسبت به انقلاب های توئیتری بدگمان و بدبین بود. حتا می توان گفت چنین دیدی در این روز ها، رو به افزایش بوده و به نوعی مد هم محسوب می شود. برای مدت زمان زیادی صاحب نظران این عرصه، شدیدا به قابلیت تغییرات دموکراتیک توسط اینترنت می پرداختند. کما این که در تثبیت نظر ایشان نیز جوانان تونسی و مصری فعال در عرصه اینترنت، توانستند مستبدان قدیمی خویش را از مسند قدرت به زیر کشند. و این اصلا شگفت انگیز نیست که نقد های بسیاری برای مخالفت با این پدیده، راه افتاده اند.

این امر قطعا درست است که اینترنت به تنهایی نمی تواند شکل دهنده یک انقلاب باشد. تنها تعداد افراد معدودی تا کنون بحث کرده اند که این امکان می تواند وجود داشته باشد. اما برای تشخیص این که اینترنت تا چه حد می تواند به این روند کمک کند یا حتا جلوی آن را بگیرد، جنبش های دموکراتیک همیشه بسیار زیاد مورد بررسی و آزمایش قرار گرفته اند. بهار عربی نیز پیش از این که بخواهد به روشن شدن ماجرا کمک کند، با اتفاقات دراماتیکی که داشته است باعث تغذیه هر دو طرف مناظره شده است.

برای افراد خوشبین، تعطیلی بی سابقه اینترنت در مصر و جاهای دیگر توسط دولت نشان دهنده این بود که هر دیکتاتوری از فضای وب هراس دارد. در صفحه فیسبوک ضد دولتی وائل غنیم، مدیر ارشد بازاریابی گوگل در خاور میانه، که باعث حبس و شهرت وی شد، معترضین مصری بیشترین استفاده را از ظرفیت اینترنت بردند. غنیم در سخنرانی برای مخاطبین امریکایی اش اعلام کرد که بدون فیسبوک و توئیتر، انقلاب ما هیچ گاه اتفاق نمی افتاد.

دیگران نتایج بدبینانه تری می گیرند. تعلیق اینترنت در مصر و جاهای دیگر ثابت کرد که دولت چه به راحتی می تواند سیم را از پریز بکشد، و به شاهدان بسیاری که در کشور های ثروتمند زندگی می کنند نشان دهد که دسترسی خود ایشان نیز به فضای سایبری چقدر شکننده و به مویی بسته است. اگر از طرفی بعضی از معترضین مصری از راه های گریز اینترنتی برای رساندن خبرهایشان در داخل و خارج از کشور استفاده می کردند، از آن طرف هم مقامات چین خاطرشان را جمع کرده بودند که اگر هر کس در داخل کشور شان به جست و جوی کلمه مصر بپردازد، با هیچ داده ای برای نتایج مواجه نخواهد شد!

این بحث و مناظره اهمیت بسیاری دارد. دولت های ثروتمند متعددی بر این اعتقادشان تاکید کرده اند که اینترنت به ترویج دموکراسی کمک می کند، بعضی بیش از سایرین. مانند بسیاری از فعالان مدنی و کمپین های اجتماعی، مسئولین در کشور های دموکراتیک، حتا سخت تر از پیش در حال تلاش هستند تا دسترسی به وب (و آزادی اینترنتی) را به تاریک ترین گوشه های جهان برسانند. اکثر این فعالیت ها معنی دار هستند و بعضی از آنها هم جنبه لوکس به خود می گیرند. بعد از قطع دسترسی به اینترنت در مصر، و با ادامه خشونت در لیبی، مفسران جنگ طلب غربی بر روی این نکته بحث می کردند که آیا باید از تکنولوژی نظامی در چنین مواقعی که دسترسی شهروندان به رسانه های ارتباط جمعی و اینترنت توسط دولت مستبد شان قطع می شود، استفاده کرد یا نه.

بعضی از این می ترسند که اعتماد بی چون و چرا به قدرت اینترنت در دموکراتیزاسیون در واقع باعث این خواهد شد که مردم سخت تر بتوانند از کنترل اقتدارگرایان در امان بمانند. ایوگنی موروزوف در کتاب خویش "توهم شبکه" این نکته را مورد بررسی قرار می دهد که اینترنت چگونه می تواند در سر پا نگاه داشتن نا مطلوب ترین نظام های سیاسی نقش ایفا کند. آقای موروزوف تاکید می کند که اینترنت همان قدر که توسط عاشقان دموکراسی می تواند مورد استفاده قرار بگیرد، توسط مستبدین هم به گونه ای بسیار کارآمد مورد بهره برداری قرار می گیرد. وی بحث می کند که چالش میان آزادی اینترنتی و آزادی مدنی مدرکی است که حتا در کشور هایی که از قدیم الایام از دموکراسی بهره می جویند نیز دیده می شود، اینکه مجرمان و افراطیون هر روز از ظرفیت های محیط وب استفاده می کنند تا بتوانند قوانینی که از طرق دموکراتیک ایجاد شده اند را دور بزنند. وی همچنین به ما خاطر نشان می کند که تقریبا تمام ابزارهای سرکوب در فضای سایبری توسط تجارت ها و شرکت هایی تامین می شوند که در کشور های دموکراتیک غربی وجود دارند و خود به شدت از اینترنت استفاده می کنند.

یکی از مدافعان اینترنت که به قدرت دموکراتیزاسیون آن اعتبار می بخشد، جان پالفری از مرکز برکمن است که مرکزی است برای اینترنت و جامعه در دانشگاه هاروارد. آقای پالفری به دنبال آرمانشهر دیجیتال نیست؛ وی تصدیق می کند که هیچ تکنولوژی قادر به این نیست که مردم را مجبور به راهپیمایی و حضور در خیابان بکند. اما با این حال وی بحث می کند که اینترنت نقش بسیار حیاتی را در گسترش اعتراض های دموکراسی خواهانه در خارج از مرز های ما و به ویژه در دنیای عرب داشته است. و تاکید می کند که اگر خودکامگان دنیای عرب از این ظرفیت و قدرت اینترنت با خبر بودند در هنگام سیم کشی آن به خانه شهروندان، تردید بیشتری می داشتند چرا که دیری نپایید که همان سیم های به ظاهر هیچ، باعث حضور بی شمار مردمی در خیابان ها شدند.

و در آخر ما با شما مواجه ایم، مخاطبین ما. همان طور که نوشتم، تنها نظر شما نا مشخص می ماند. نظر شما، تحلیل و انتقادتان برای یک مناظره و بحث موفق ضروری و اساسی است؛ این رای شماست که نهایتن برنده ما را مشخص خواهد کرد.

در سراسر دنیا، تقریبن کمی کمتر از سی درصد مردم به اینترنت دسترسی دارند. در مقایسه با رشد و گسترش انقلابی سرویس های ارتباطی دیگر می بینیم که این عدد تا همین حالا هم سرعت شگفت انگیزی داشته است. و بیشترین میزان رشد سازگاری با اینترنت در آفریقا، امریکای جنوبی و خاور میانه، و اغلب در کشور هایی که یا تاریخچه ای از حکومت دموکراتیک ندارند یا کم داشته اند، یافت می شود. ما نمی توانیم در باره این که اینترنت نهایتن چه تاثیری خواهد داشت، مطمئن باشیم، ولی قطعا می توانیم از این نکته خاطر جمع باشیم که بهترین یا بدترین رویداد ناشی از وب را با چشمان خود شاهد خواهیم بود و به آن عکس العمل نشان خواهیم داد.

ایوگنی موروزوف

چیزهایی زیادی راجع به اینترنت وجود دارند که می توانیم قدردان شان باشیم. اینترنت باعث شده است که قیمت نشر و توزیع و دسترسی به اطلاعات بسیار ارزان تر شود. اینترنت باعث می شود آدم های هم فکر یکدیگر را بیابند. این کارکرد اینترنت به شدت موجب کاهش هزینه های چنین کارهای مشابهی در گذشته شده است.

اما وقتی که به تعریف دموکراتیزاسیون در معنای ریزتری می رسیم، به این صورت که دموکراتیزاسیون یعنی ارتقای دسترسی شهروندان به اطلاعات یا مهیا سازی فضایی برای فعالیت مدنی ایشان، ممکن است شبهاتی درباره فایده اینترنت برای دموکراسی به نظر بیاید.

به هر صورت لیبرال دموکراسی نیز –بر عکس پادشاهی- قهرمان آزادی مطلق دستیابی یا انتشار هر گونه اطلاعاتی که ما می خواهیم، نیست، البته همان طور که هر گونه نهاد مدنی دیگری نیز چنین کارکردی ندارد. در مقابل، در دموکراسی ها ما شاهد قوانینی هستیم که جلوی سخنان توهین آمیز و نفرت بار را گرفته و آنها را قاعده مند می کنند؛ سازمان های دولتی سعی در حفظ اطلاعات حساسی دارند که شهروندان آنها را با ایشان در میان گذاشته اند، از شماره امنیت اجتماعی تا سابقه سلامتی آنها؛ دولت های دموکرات به درستی جلوی فعالیت های گروه های تروریستی یا پورنوگرافی کودکان را می گیرند، در حالی که حتا در مواردی ممکن است چنین گروه هایی در حال مشارکت در فعالیت های مدنی دیده شوند (البته احتمالا در گونه های غیر مدنی آن)

دموکراسی تنها درباره اعطای حق آزادی نیست؛ بلکه همچنان درباره قبول مسئولیت ها و پذیرفتن محدودیت ها نیز می باشد. در بیشتر موارد اینترنت به ما اجازه می دهد که از زیر چنین مسئولیت هایی شانه خالی کنیم و تمام محدودیت ها را به سادگی دور بزنیم. هر کسی می تواند در این سالن سینمای مجازی ما به دیگران شلیک کند بدون این که از عواقب آن هراسی داشته باشد. و بسیاری این کار را انجام می دهند: سخنان نفرت آمیز در فضای اینترنت به شدت رشد کرده و جریان دارند (احتمالا به خاطر هویت نا معلوم اشخاص در بسیاری از گفتگو های آنلاین)؛ اطلاعات شخصی حساس افراد مورد سرقت قرار گرفته و بر روی میز به فروش می رسند؛ و تمام گروه های افراطی خانه آنلاین راحتی را در این فضا یافته اند.

البته به راحتی نیز می توان نشان داد که چگونه اینترنت سازمان های دموکراتیک را قدرت بخشیده است، مثل تسهیل روند نظارت شهروندان بر پروسه های انتخاباتی و نمایندگانی که از این انتخابات ها پیروز بیرون آمده اند، یا تسهیل دسترسی به اطلاعات بیشتر درباره مسائل سیاسی و یا اجتماعی. خوشبختانه هیچ نقص و کمبودی در مطالعات و کارشناسی های صورت پذیرفته درباره کارکرد های مثبت و طرف روشن تر اینترنت نیست: ما همین اکنون نیز می دانیم که اینترنت می تواند موجب کارها و اتفاقات شگفت انگیزی شود. ولی افسوس که این کارکردها خود به خود موجب از میان رفتن کارکرد های منفی و طرف تاریک آن نمی شوند.

مشخصا اینترنت روندی را آزادی بخشیده است که به طور مداوم باعث تقویت و تضعیف دموکراسی ها می شود؛ عمدتا این روند ها آنقدر از نظر کیفی متفاوت هستند که نمی توان آن ها در کنار هم قرار داد و تشخیص داد که کدام یک از آنها بر دیگری سیطره دارد. برای این که بتوانیم باور کنیم اینترنت نیرویی ذاتی در خدمت دموکراسی است باید فرض بگیریم که طرف حامی دموکراسی در فضای مجازی در تمام موارد ممکن غالب و پیروز میدان است. فارغ از تمجید های بی رویه از تکنولوژی، به نظر می رسد که چند دلیل قوی برای رسیدن به این باور وجود دارد.

بحث درباره تاثیر اینترنت بر حکومت های خودکامه معمولا دچار یک بحث تکراری روشنفکری مشابه می شود، این که؛ بدبینان عرصه سایبری معتقدند که فضای مجازی در خدمت دیکتاتور ها قرار می گیرد، که از آن برای تبلیغات و پروپاگاندا و نظارت بر فعالیت های شهروندان استفاده می گیرند. و خوشبینان عرصه سایبری معتقدند که اینترنت معمولا به نفع مخالفین این دیکتاتور ها عمل می کند، کسانی که از آن برای سازماندهی مبارزات مدنی و اجتماعی شان بهره می جویند.

با این وجود در واقعیت، اینترنت به هر دوی طرفین سود می رساند: دیکتاتور های زرنگ باید احمق باشند که از ظرفیت اینترنت برای تقویت قدرت خویش استفاده نکنند، در حالی که مخالفان باهوش نیز باید به همان قدر احمق باشند که از ظرفیت اینترنت برای به چالش کشیدن همان قدرت استفاده نکنند. اما در کمال ناراحتی این تمام چیزی است که ما می دانیم.

برای به چالش کشیدن این باور که اینترنت لزوما نیرویی ذاتی در خدمت دموکراسی است کافی است به سادگی به این نکته اشاره کنیم که اینترنت بالقوه توانایی سرکوب یا آزاد سازی شهروندان را دارد، که این ویژگی دقیقا عبارتی دیگر از همان دو طرف متضاد آن است و بستگی به زمینه اجتماعی و سیاسی دارد که اینترنت در آن جاری است و مورد استفاده قرار می گیرد تا این که بسته به ساختار و فرهنگ خود آن باشد.

برای مثال، یک حکومت خودکامه که در حال لذت بردن از رشد زیاد اقتصادی و مشروعیت داخلی است از این ظرفیت سازمان دهی اجتماعی اینترنت توسط مخالفان به اندازه حکومت ضعیفی که نرخ بالای بیکاری آن را به ستوه آورده است، تاثیر نخواهد پذیرفت، و این کارکرد حامی دموکراسی اینترنت تاثیر خاصی بر آن نخواهد گذاشت. از طرف دیگر چنین حکومت خودکامه قدرتمندی به راحتی از قابلیت نظارتی و تبلیغاتی اینترنت سود خواهد برد تا یک حکومت خودکامه ضعیف. و باید به این نکته هم توجه داشت که هر میزانی از نظارت مجازی هم نمی تواند بر خشم جوانان بیکار غلبه کند، و باید توجه داشت که حتا اگر آن جوانان از ظرفیت سازمان دهی اینترنت برای سازمان دهی مخالفت و اعتراضات شان استفاده کنند، لزوما منجر به آزادی خواهی و آزادی سازی ایشان نمی شود (چرا که موضوع مورد مخالفت و دغدغه ایشان چیز دیگری است و نه دموکراسی)

آیا اینترنت با وجود این همه عیب و نقصان، ظرفیت این را دارد که سهم به سزایی را در توسعه دموکراسی داشته باشد؟ البته که دارد. با این وجود، برای بیشینه کردن این ظرفیت ما به این نیاز داریم که کارکرد آزادی ساز و مثبت آن را به حداکثر رسانده و کارکرد سرکوبگر و منفی آن را به حداقل برسانیم. این جنگی سخت خواهد بود: بسیاری از شرکت های غربی حریص وجود دارند که همیشه به دنبال فروش تکنولوژی های سانسور و ابزار های نظارتی به حکومت های خودکامه هستند، و از طرف دیگر سیاست های شبکه های اجتماعی در ثبت و دریافت اطلاعات باعث می شود که خودکامگان بیشتر به امیال خویش دست یابند (بسیاری از مخالفان حکومت های خودکامه همیشه از این شکایت می کنند که فیسبوک به آنها اجازه نمی دهد که از آن با اسم مستعار استفاده کنند).

تنها با شک کردن همیشگی درباره ماهیت آزادی بخش ذاتی اینترنت است که می توانیم آن را تا ابد به سمت حامی دموکراسی بودن سوق دهیم و شاهد این باشیم که اینترنت در حال اعمال بیشترین ظرفیت خویش در دموکراتیزه کردن جوامع است، ظرفیتی که به حق، شایان آن می باشد.

جان پالفری

اینترنت به طور ذاتی نیرویی در خدمت دموکراسی است. گرچه ممکن است این عبارت همیشه صحیح نباشد ولی موضوع مورد مناقشه امروز است، با توجه به ساختار فعلی آن و شیوه ای که مردم از آن استفاده می کنند.

خیزش مردمی در مصر، تونس و دیگر کشور های خاورمیانه و شمال آفریقا در گذشته به نوعی مانیفست جدید قدرت استفاده از اینترنت بود. برای شروع بحث درباره این مدعا باید گفت که هیچ تکنولوژی نمی تواند مردم را به خیابان ها بکشاند. برای وقوع چنین امری باید مخزنی از خشم در میان مردمان یک کشور و میل به بهبود وضعیت جامعه شکل بگیرد. و باید حداقلی از میزان سواد، تحصیلات، زیرساخت ها و مهارت استفاده از تکنولوژی در میان معترضین و دیگر مسائلی از این دست وجود داشته باشد. وقتی این شرایط مهیا باشند، استفاده از اینترنت به نفع و در راستای دموکراسی خواهد بود.

روشن ترین مدرک در حمایت این فرضیه این است که رئیس جمهور مصر، حسنی مبارک، با معترضانی در خیابان های قاهره مواجه شد که به صورت بسیار فعال از شبکه ها و رسانه های اجتماعی استفاده می کردند تا اعتراضات خویش را در خیابان سازمان دهی کنند، در نتیجه تصمیم گرفت که شبکه مجازی اینترنت را به طور کل از دسترس خارج کند. با ادامه ماجرا آقای مبارک با برقراری شش تماس تلفنی با صاحبان و فراهم آوردگان سرویس های اینترنتی و تلفنی، از آنها خواست که اینترنت را از دسترس شهروندان خارج کنند. محققین نشان داده اند که این عدم دسترسی به اینترنت از نقطه نظر تکنیکی، به شدت موثر بود: ترافیک اینترنتی تا بیش از نود درصد سقوط کرد. اما این اقدام ریسکی آقای مبارک در نهایت با شکست مواجه شد.

واقعیات کلیدی این ماجرا آنهایی که وابسته به نتیجه نهایی این واقعه هستند، نیستند. ما برای درک این مسئله نه باید بر روی بازگشت اینترنت به عرصه مبارزه و نه به نتیجه اعتراضات که براندازی رژیم آقای مبارک بود، توجه کنیم. واقعیت حیاتی این است که وقتی زمانی تصمیم گیری فرا رسید، آقای مبارک به دنبال استفاده از اینترنت به نفع خویش نرفت. وی تصمیم گرفت که بهتر است تا برای اینکه قدرت را از دست ندهد، ابزار مخالفان –اینترنت- را از دستشان خارج کند. اگر قرار بود که اینترنت اساسا در برابر معترضان به نفع خودکامگان باشد، آقای مبارک باید تصمیمی متفاوت را در نقطه بحرانی حکومت خویش اتخاذ می کرد.

رهبران کشور های خاور میانه و شمال آفریقا دلیلی دارند که با آقای مبارک همدردی کنند. متمایز ترین ویژگی استفاده از اینترنت و رسانه های دیجیتال در ماه های گذشته، ماهیت منطقه ای آن در اعتراضات است. یکی از مهم ترین شیوه هایی که از طریق آن اینترنت به افرادی که به دنبال توسعه و گسترش دموکراسی هستند کمک می کند این است که مردمی می توانند از این ویژگی بهره مند شوند که بدانند دقیقا چه اتفاقی در اطرافشان می افتد و درک نسبتا روشنی از فضای اطراف داشته باشند. این داستان مشخص، همیشه در حال وقوع است. بعد از اتفاقات مصر و تونس، مردم در لیبی و بحرین به خیابان آمدند. و اعتراضات دیگر در مقیاسی کوچک تر در دیگر کشور های منطقه و محیط های آنلاین به وقوع پیوست. یکی از چیزهایی که در مورد اینترنت بسیار مهم است این است که باعث برقراری ارتباط میان مردم می شود، مردمی که از زبانی مشترک، رابطه ای یکسان با حکومت، دین و استاندارد های اجتماعی مشابهی برخوردارند. (احتمالا حاکمان خودکامه نیز از شبکه های اجتماعی برای ارتباط گیری با یکدیگر و نیرو هایشان و سازمان دهی ایشان استفاده می کنند، ولی قطعا تعداد نیرو های ایشان کمتر است.)

البته باید به این نکته هم اشاره کرد که این بحث به اندازه ای که اتفاقات گذشته در خاور میانه نشان می دهند، روشن نیست. کسانی که معتقدند اینترنت در وهله اول نیرویی بسیار قوی در دست مستبدان است نیز دلایل محکمی برای بحث خویش دارند؛ رژیم های بسیار پیچیده غیر دموکراتیکی که به شدت در استفاده خویش از اینترنت برای رسیدن به اهداف خویش و نظارت و سرکوب مخالفان موفق بوده اند. ابزار های موجود در جعبه ابزار ایشان؛ فیلتر کردن اینترنت، نظارت بر فعالیت های اینترنتی، گسترش دادن ترس و واهمه، ارسال نرم افزار های مخرب و مضر به بازار و در نهایت استفاده تبلیغاتی از اینترنت برای الغای اخبار نادرست به صورت مجازی بوده است.

اما بحثی اساسی تر ولی در نهایت گمراه کننده تر در طرف دیگر میز مباحثه وجود دارد. همانطور که بعضی از کارشناسان اشاره کرده اند بیت و بایت شانسی در مقابل تانک و گلوله نخواهند داشت. مثال های بی شماری وجود دارند –مانند ایران در سال 2009- که اتفاقات اخیر در خاور میانه و شمال آفریقا را نا هنجاری و خلاف قاعده نشان می دهند، وقتی که استفاده از قدرتی که به سرکوب مخالفان می پرداخت توسط تکنولوژی های اینترنتی سازمان دهی شده بود. اما این واقعیت که اشکال قدیمی قدرت می توانند بر معترضین پیروز شوند، چه از اینترنت بهره گرفته باشند یا نه، به این معنی نیست که اینترنت ابزاری یاری رسان برای فعالین نباشد. این تنها به این معنی است قدرت هنوز منجر به نتیجه می شود.

فرض خوشبینانه این است که ما می توانیم ظرفیت اینترنت را در جهت حمایت از دموکراسی افزایش دهیم. این تنها درباره تکنولوژی نیست، بلکه شیوه ای که ما از آن استفاده می کنیم و حتا آن را ایجاد کرده ایم نیز بسیار مهم است. شیوه هایی که فعالان ماهر امروزه در استفاده از اینترنت و رسانه های دیجیتال، به ویژه تکنولوژی های موبایلی، به کار می برند، شیوه هایی است که به دنبال اظهار خویش و سازمان دهی افکار و فعالیت های دیگر افراد همفکر هستند تا بتوانند در کنار یکدیگر منجر به وقوع تغییری شوند، نه افرادی که به دنبال پایان دادن به مباحثه و جلوگیری از حضور معترضین در خیابان هستند.